شماره ١٤١: نرسد به هر زبانى سخن دهان تنگش

غزلستان :: فخرالدین عراقی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
نرسد به هر زبانى سخن دهان تنگش
نه به هر کسى نمايد رخ خوب لاله رنگش
لب لعل او نبوسد، به مراد، جز لب او
رخ خوب او نبيند بجز از دو چشم شنگش
لب من رسيدى آخر ز لبش به کام روزى
شدى ار پديد وقتى اثر از دهان تنگش
به من ار خدنگ غمزه فگند چه باک؟ ليکن
سپرش تن است، ترسم که بدور رسد خدنگش
چو مرا نماند رنگى همه رنگ او گرفتم
که جهان مسخرم شد چو برآمدم به رنگش
منم آفتاب از دل، که ز سنگ لعل سازم
منم آبگينه آخر، که کند خراب سنگش
ز ميان ما عراقى چو برون فتاد، حالى
پس ازين نمانده ما را سرآشتى و جنگش



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید