شماره ١١٤: صبا وقت سحر گويى ز کوى يار مى آيد

غزلستان :: فخرالدین عراقی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
صبا وقت سحر گويى ز کوى يار مى آيد
که بوى او شفاى جان هر بيمار مى آيد
نسيم خوش مگر از باغ جلوه مى دهد گل را
که آواز خوش از هر سو ز خلقى زار مى آيد
بيا در گلشن اى بى دل، به بوى گل برافشان جان
که از گلزار و گل امروز بوى يار مى آيد
گل از شادى همى خندد، من از غم زار مى گريم
که از گلشن مرا ياد از رخ دلدار مى آيد
ز بستان هيچ در چشمم نمى آيد، مگر آبى
که در چشمم ز ياد او دمى صدبار مى آيد
اگر گلزار مى آيد کسى را خوش، مرا بارى
نسيم کوى او خوشتر ز صد گلزار مى آيد
مرا چه از گل و گلزار؟ کاندر دست اميدم
ز گلزار وصال يار زخم خار مى آيد
عراقى خسته دل هردم ز سويى مى خورد زخمى
همه زخم بلا گويى برين افگار مى آيد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید