شماره ١٠٦: تا کى از ما يار ما پنهان بود؟

غزلستان :: فخرالدین عراقی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
تا کى از ما يار ما پنهان بود؟
چشم ما تا کى چنين گريان بود؟
تا کى از وصلش نصيب بخت ما
محنت و درد دل و هجران بود؟
اين چنين کز يار دور افتاده ام
گر بگريد ديده، جاى آن بود
چون دل ما خون شد از هجران او
چشم ما شايد که خون افشان بود
از فراقش دل ز جان آمد به جان
خود گرانى يار مرگ جان بود
بر اميدى زنده ام، ورنه که را
طاقت آن هجر بى پايان بود؟
پيچ بر پيچ است بى او کار ما
کار ما تا کى چنين پيچان بود؟
محنت آباد دل پر درد ما
تا کى از هجران او ويران بود؟
درد ما را نيست درمان در جهان
درد ما را روى او درمان بود
چون دل ما از سر جان برنخاست
لاجرم پيوسته سرگردان بود
چون عراقى هر که دور از يار ماند
چشم او گريان، دلش بريان بود



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید