شماره ٨١: چنين که غمزه تو خون خلق مى ريزد

غزلستان :: فخرالدین عراقی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
چنين که غمزه تو خون خلق مى ريزد
عجب نباشد اگر رستخيز انگيزد
فتور غمزه تو صدهزار صف بشکست
که در ميانه يکى گرد برنمى خيزد
ز چشم جادوى مردافگن شبه رنگت
جهان، اگر بتواند، دو اسبه بگريزد
فروغ عشق تو تا کى روان من سوزد
فريب چشم تو تا چند خون من ريزد؟
مرنج، اگر به سر زلف تو در آويزم
که غرقه هرچه ببيند درو بياويزد
تو را، چنان که تويي، تا کسيت نشناسد
رخ تو هر نفسى رنگ ديگر آميزد
اگر چه خون عراقى بريزى از ديده
به خاکپاى تو کز عشق تو نپرهيزد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید