شماره ٣٧: ساقي، ار جام مي، دمادم نيست

غزلستان :: فخرالدین عراقی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
ساقي، ار جام مي، دمادم نيست
جان فداى تو، درديى کم نيست
من که در ميکده کم از خاکم
جرعه اى هم مرا مسلم نيست
جرعه اى ده، مرا ز غم برهان
که دلم بى شراب خرم نيست
از خودى خودم خلاصى ده
کز خودم زخم هست مرهم نيست
چون حجاب من است هستى من
گر نباشد، مباش، گو: غم نيست
ز آرزوى دمى دلم خون شد
که شوم يک نفس درين دم نيست
بهر دل درهم و پريشانم
چه کنم؟ کار دل فراهم نيست
خوشدلى در جهان نمى يابم
خود خوشى در نهاد عالم نيست
در جهان گر خوشى کم است مرا
خوش از آنم که ناخوشى هم نيست
کشت اميد را، که خشک بماند
بهتر از آب چشم من نم نيست
ساقيا، يک دمم حريفى کن
کين دمم جز تو هيچ همدم نيست
ساغرى ده، مرا ز من برهان
که عراقى حريف و محرم نيست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید