شماره ٨: مست خراب يابد هر لحظه در خرابات

غزلستان :: فخرالدین عراقی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
مست خراب يابد هر لحظه در خرابات
گنجى که آن نيابد صد پير در مناجات
خواهى که راه يابى بى رنج بر سر گنج
مى بيز هر سحرگاه خاک در خرابات
يک ذره گرد از آن خاک در چشم جانت افتد
با صدهزار خورشيد افتد تو را ملاقات
ور عکس جام باده ناگاه بر تو تابد
نز خويش گردى آگه، نز جام، نز شعاعات
در بيخودى و مستى جايى رسي، که آنجا
در هم شود عبادات، پى گم کند اشارات
تا گم نگردى از خود گنجى چنين نيابى
حالى چنين نيابد گم گشته از ملاقات
تا کى کنى به عادت در صومعه عبادت؟
کفر است زهد و طاعت تا نگذرى ز ميقات
تا تو ز خودپرستى وز جست وجو نرستى
مى دان که مى پرستى در دير عزى و لات
در صومعه تو دانى مى کوش تا توانى
در ميکده رها کن از سر فضول و طامات
جان باز در خرابات، تا جرعه اى بيابى
مفروش زهد، کانجا کمتر خرند طامات
لب تشنه چند باشي، در ساحل تمني؟
انداز خويشتن را در بحر بى نهايات
تا گم شود نشانت در پاى بى نشانى
تا در کشد به کامت يک ره نهنگ حالات
چون غرقه شد عراقى يابد حيات باقى
اسرار غيب بيند در عالم شهادات



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید