شماره ٥٣٩: تسکين دل به زلف پريشان چه مى کني؟

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
تسکين دل به زلف پريشان چه مى کني؟
اين شعله را خموش به دامان چه مى کني؟
هر ذره اى سپند رخ آتشين توست
اى آفتاب روي، نگهبان چه مى کني؟
يوسف حريف سيلى اخوان نمى شود
اى ساده لوح گل به گريبان چه مى کني؟
در خاک نرم، نخل هوس ريشه مى کند
چندين ملايمت به نگهبان چه مى کني؟
مصر از فروغ روى تو آتش گرفته است
خود را نهفته در چه کنعان چه مى کني؟
روى ترا به خون شهيدان چه حاجت است؟
از لاله زيب کان بدخشان چه مى کني؟
آيينه پيش رو نه و سير بهشت کن
با اين رخ شکفته گلستان چه مى کني؟
اين مصرع بلند ز خاطر نمى رود
اى سروناز اين همه جولان چه مى کني؟
دل نيست گوهرى که ز کف رايگان دهند
انگشت خويش زخمى دندان چه مى کني؟
صائب ز آب خضر نکرده است کس زيان
با تيغ او مضايقه جان چه مى کني؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید