شماره ٤٩٥: از مردمان اگر چه کنارى گرفته اى

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
از مردمان اگر چه کنارى گرفته اى
اين گوشه را براى شکارى گرفته اى
بر هر چه جز خداى دل خويش بسته اى
آيينه دام کرده غبارى گرفته اى
قانع به رنگ و بو شده اى همچو شاخ گل
دستى دراز کرده نگارى گرفته اى
در زير برگ سرمکش از تيغ آفتاب
بعد از هزار سال که بارى گرفته اى
چون گل ترا به آتش سوزان شود دليل
از نقد عمر اگر نه شمارى گرفته اى
قانع چو سرو و بيد به برگ از ثمر مشو
اين يک نفس که رنگ بهارى گرفته اى
صبح اميد درشکن آستين توست
گر زان که دامن شب تارى گرفته اى
در هر گشودن نظر و بستن نظر
ملکى گشاده اى و حصارى گرفته اى
زين دعوى بلند که با خلق مى کنى
از بهر خود تهيه دارى گرفته اى
از جهل کرده اى دل خود زنده زير خاک
بر دل اگر ز کينه غبارى گرفته اى
ماهى است پيش راه تو در ظلمت فنا
شمعى اگر به راهگذارى گرفته اى
خواهد فتاد دامن منزل به دست تو
صائب اگر رکاب سوارى گرفته اى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید