شماره ٤٨٣: دل عزيز به اين تيره خاکدان چه دهي؟

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
دل عزيز به اين تيره خاکدان چه دهي؟
به مفت يوسف خود را به کاروان چه دهي؟
عنان به طول امل دادن از بصيرت نيست
گهر ز دست به اميد ريسمان چه دهي؟
ترا گذر به غزالان قدس خواهد بود
به هر شکار سگ نفس را عنان چه دهي؟
ز عقل نيست به درياى خون شنا کردن
شعور خود به مى همچون ارغوان چه دهي؟
دم فسرده به تاراج مى دهد دل را
کليد با به غارتگر خزان چه دهي؟
بساط اطلس گردون تراست پاى انداز
چو کفش تن ز مذلت به آستان چه دهي؟
حيات ضامن روزى است دل قوى مى دار
به هرزه آب رخ خويش را به نان چه دهي؟
ملايمت به حريفان سفله بى ثمرست
زلال خضر به خار سيه زبان چه دهي؟
ز اشتياق تو فردوس مى خورد دل خويش
چو غنچه دل به تماشاى بوستان چه دهي؟
تو کز گنه دل خود همچو شب سيه کردى
جواب ماه جبينان آسمان چه دهي؟
به جوى شير تسلى نمى شود عاشق
به من به جاى طباشير استخوان چه دهي؟
جواب آن غزل است اين که اوحدى فرمود
مراد دشمن و تشويش دوستان چه دهي؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید