شماره ٣٨٥: چرا هرگز به سر وقت من بيدل نمى آيي؟

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
چرا هرگز به سر وقت من بيدل نمى آيي؟
چنين کز ديده غافل مى روى غافل نمى آيى
صنوبر با تهيدستى به دست آورد صددل را
تو بى پروا برون از عهده يک دل نمى آيى
به دل ناخن زدن مردانه اي، اما چو کار افتد
برون از عهده يک عقده مشکل نمى آيى
نگاه بى ادب در چشم قربانى نمى باشد
به خاک ما چرا بى پرده اى قاتل نمى آيي؟
کتان جسم را در دامن مه تا نيندازى
برون از پرده انديشه باطل نمى آيى
چو مى گيرد ترا حق نمک در هر کجا باشى
به پاى خود چرا اى بنده مقبل نمى آيي؟
ادب در بزم شاهان پاسبانى مى کند سر را
چرا در صحبت ديوانگان عاقل نمى آيي؟
نسازى صاف تا چون صبح با عالم دل خود را
مکش زحمت که داغ مهر را قابل نمى آيى
حريف اين جهان بى سر و بن نيستى صائب
چرا بيرون ازين درياى بى ساحل نمى آيي؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید