شماره ٢٥١: بوسه اى قيمت ازان لبها به صد جان کرده اى

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
بوسه اى قيمت ازان لبها به صد جان کرده اى
برخورى از نعمت خوبي، که ارزان کرده اى
گرد ننشيند به دامانت که چون سيل بهار
شهر را از جلوه مستانه ويران کرده اى
مى دهند از پرفشانى خرمن گل را به باد
بس که گل را خوار پيش عندليبان کرده اى
نور ايمان در لباس کفر جولان مى کند
در خط عنبرفشان تا روى پنهان کرده اى
رو نگردانيده اى از خط و خال عنبرين
مسند مور از کف دست سليمان کرده اى
تا خط مشکين به دور عارضت صف بسته است
ريشه محکم در نظرها همچو مژگان کرده اى
از کبودى نيل چشم زخم دارد پيکرت
در سرمستى مگر گل در گريبان کرده اي؟
تا به سير گلستان آورده اى بى پرده روى
لاله و گل را چراغ زير دامان کرده اى
پاک گشته است از قبول نقش لوح ساده اش
ديده آيينه را از بس که حيران کرده اى
از لطافت دست سيمينت نگارين گشته است
دست خود تا شانه زلف پريشان کرده اى
کرد اگر روشن جهان آب و گل را آفتاب
تو به روى گرم دلها را چراغان کرده اى
دعوى خون را به اشک شادى از دل شسته اند
جلوه تا چون شمع بر خاک شهيدان کرده اى
گرچه ريحان خواب مى آرد، تو از نيرنگ حسن
خواب صائب تلخ ازان خط چو ريحان کرده اى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید