شماره ١٨٠: از دل سودايى ما آسمان رنگ است کوه

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
از دل سودايى ما آسمان رنگ است کوه
از هلال تيشه ما آتشين چنگ است کوه
بس که از فرياد من در سينه اش پيچيده درد
با فلک از خشک مغزى بر سر جنگ است کوه
عقل را عاجز کند کوه غم از گردنکشى
زير ران شهسوار عشق شبرنگ است کوه
چرخ را ناسازى ما اين چنين ناساز کرد
ورنه با هر کس که آهنگ است، آهنگ است کوه
بر تو از سنگين رکابى دامن صحرا شده است
ورنه بر سيل بهاران سينه تنگ است کوه
چهره کهسار لعلى از فروغ لاله نيست
از شرار تيشه ما آتشين رنگ است کوه
پيش کوه درد ما باشد سبک چون برگ کاه
ورنه در ميزان بى دردان گرانسنگ است کوه
پيش ازين گر ناخن از فرهاد آتشدست داشت
اين زمان از تيشه ما آتشين چنگ است کوه
از شکوه کوهکن چون سنگ طفلان شد سبک
گر چه از تمکين سراپا عقل و فرهنگ است کوه
بى شجاعت کار نگشايد بزرگان را به حلم
در مقام بردبارى تيغ در چنگ است کوه
بى خبر از صورت احوال حسن و عشق نيست
گر چه چون آيينه دايم در ته زنگ است کوه
بادبان عيش را چون ابر برگردون رسان
از فروغ لاله چندانى که گلرنگ است کوه
نيست صائب هيچ کس محروم از احسان عشق
گر چه از صحراست ميدان صاحب اورنگ است کوه



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید