شماره ١٥٦: بوالهوس از خط نظر پوشيد زان روى چو ماه

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
بوالهوس از خط نظر پوشيد زان روى چو ماه
خط به چشم بى سوادان مى کند عالم سياه
گفتم از خط خارخار عشق من کمتر شود
شد خطش دام تماشاى دگر بهر نگاه
از غبار خط يکى صد گشت پيچ و تاب زلف
شد علم انگشت زنهارى ز گرد اين سپاه
وصف کردم تا به ماه آن چهره را از سادگى
از زمين تا آسمان ممنون من گرديد ماه!
بر گواهان لباسى گر چه نبود اعتماد
ماه کنعان را بود بس چاک پيراهن گواه
تن به امداد خسيسان درمده چون ماه مصر
کافکنند از قيمت نازل ترا ديگر به چاه
بر سبکروحان گرانى مى کند اندک غمى
لنگر پرواز گردد ديده ها را برگ کاه
هر که بر حرفم نهد انگشت، ريزد خون خويش
کشته گردد مار کجرو چون گذارد پا به راه
دست بى ريزش فقيران را وبال گردن است
ابر بى باران کند دلهاى روشن را سياه
در بلا بودن بود صائب به از بيم بلا
از هوا گيرد خموشى را چراغ صبحگاه



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید