شماره ٧١: گر چه شد از سرنوشت من نگارين پاى تو

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
گر چه شد از سرنوشت من نگارين پاى تو
زير پاى خود نديد از سرکشى بالاى تو
من چسان دل را عناندارى کنم جايى که هست
کوه طور از وحشيان دامن صحراى تو
گر چه نتوان يافت مى دانم به جست وجو ترا
مى برم غيرت به هر کس مى شود جوياى تو
نيست ممکن برندارد سايه خود را ز خاک
سرکش افتاده است از بس قامت رعناى تو
اشک چون پروانه مى گردد به گرد او مدام
ديده هر کس که روشن گشت از سيماى تو
از تغافل مى کند خون در جگر آيينه را
کى غم عشاق دارد حسن بى پرواى تو؟
چشم آهو گرچه بازيگوش و شوخ افتاده است
پرده خواب است پيش نرگس گوياى تو
بى تأمل نقد جان صائب به پايت مى فشاند
زير پاى خود اگر مى ديد استغناى تو



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید