شماره ١١: در انتهاى کار خود از ابتدا ببين

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
در انتهاى کار خود از ابتدا ببين
زان پيشتر که خاک شوى زير پا ببين
خودبين کجا، وصال حيات ابد کجا؟
آيينه را به سنگ زن آب بقا ببين
نتوان ز پشت آينه روى مراد ديد
برتاب روز ز عالم فاني، لقا ببين
گردون دهان شير ز خوى پلنگ توست
با کاينات صلح کن آنگه صفا ببين
از آشنا همين سخنى را شنيده اى
بيگانه شو ز هر دو جهان آشنا ببين
خود را چو برگ کاه سبک کن ز هر چه هست
آنگه کمند جاذبه کهربا ببين
نتوان مرا به ديده خودبين تمام ديد
خود را برون در بگذار و مرا ببين
بيمارى طمع دو جهان را گرفته است
دستى ببر به کيسه خالي، گدا ببين
خشک است آب در نظر زاهدان خشک
چون ما درآ به عالم آب و هوا ببين
حج پياده را به نظر مى توان خريد
گاهى به زير پاى خود اى بى وفا ببين
زان فارغى ز ما که ندارى ز خود خبر
يک ره درآ به ديده ما، خويش را ببين
گر نيست باورت که دل از ما گرفته اى
در روزنامه سر زلف دو تا ببين
از اضطراب تشنه ديدار غافلى
يک دم برون ز خانه ميا کربلا ببين
صائب يکى ز حلقه به گوشان زلف توست
يک بار هم به جانب آن مبتلا ببين



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید