شماره ٧٠٩: پرستارى دل افگار را دشوار مى باشد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
پرستارى دل افگار را دشوار مى باشد
از ان پيوسته چشم دلبران بيمار مى باشد
مدار از خال روى ساده رويان چشم دلجويى
که در دوران خط اين نقطه با پرگار مى باشد
مبين در دور خط گستاخ خال عنبرينش را
که چون زنبور خاک آلود بى زنهار مى باشد
مرا از بهله ظاهر شد که بى قالب تهى کردن
به دست آوردن موى ميان دشوار مى باشد
غبار ديده يعقوب مى پوشد نظرها را
وگرنه يوسف ما بر سر بازار مى باشد
مبند از حرف شيرين لب که چون طوطى خمش گردد
گران بر خاطر آيينه چون زنگار مى باشد
زجان نگسسته نتوان در حريم عشق محرم شد
که اينجا رشته جان بر کمر زنار مى باشد
مزن بر هيچ رهرو طعن گمراهى درين وادى
که از هر دل رهى پنهان به کوى يار مى باشد
مشو زنهار در دولت زحال دوستان غافل
که اين خواب گران با دولت بيدار مى باشد
اگر خواهى به بدمستى نيفتد بر زبان نامت
مخور زنهار مى جايى که يک هشيار مى باشد
نپردازد به تعمير تن خاکى دل روشن
که پشت آيينه را پيوسته بر ديوار مى باشد
اگر دارى سر شهرت، غريبى بر وطن بگزين
که گل را خودنمايى بر سر دستار مى باشد
ز اشک لاله گون مگذار خالى چشم را صائب
که چون ساغر تهى گرديد بر دل بار مى باشد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید