شماره ٦٣٣: زرفتارت امان از عالم ايجاد برخيزد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
زرفتارت امان از عالم ايجاد برخيزد
به جاى گرد از بنياد هستى داد برخيزد
زبيباکى چنان مردانه زير تيغ بنشينم
که فکر خونبها از خاطر جلاد برخيزد
زعزلت فارغ از رد و قبول خلق گرديدم
شود آسوده شمعى کز گذار باد برخيزد
به سختى هر که تن در داد شيرين کار مى گردد
که از دامان کوه بيستون فرهاد برخيزد
مهياى خرابى گوشه غمخانه اى دارم
که از دامن فشاندن گردم از بنياد برخيزد
زحيرت همچنان در وادى سرگشتگى محوم
اگر در هر قدم خضرى پى ارشاد برخيزد
به هر دامى که افتد بلبل آتش نواى من
زشادى چون سپند از دانه اش فرياد برخيزد
خوشم با ترک سر، ورنه نگاهى مى کنم صائب
که جوهر همچو آه از خنجر جلاد برخيزد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید