شماره ٥٤٨: به قامت سرو را از قد کشيدن باز مى دارد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
به قامت سرو را از قد کشيدن باز مى دارد
به عارض رنگ گل را از پريدن باز مى دارد
من اين رخسار حيرت آفرين کز يار مى بينم
سرشک گرمرو را از چکيدن باز مى دارد
مرا کرده است چون آيينه حيران مجلس آرايى
که مى را در رگ مست از دويدن باز مى دارد
من اين مژگان گيرايى کز آن خوش چشم مى بينم
نگاه وحشيان را از رميدن باز مى دارد
اگر بى پرده در بازار مصر آيي، زليخا را
تماشاى تو از يوسف خريدن باز مى دارد
چه مغرورست خورشيد جهان افروز حسن او
که صبح آرزو را از دميدن باز مى دارد
از ان ظاهر نشد خونريزى مژگان خونخوارش
که تيغ تشنه خون را از چکيدن باز مى دارد
به ظاهر تلخيى دارد سر پستان پيکانش
که طفلان هوس را از مکيدن باز مى دارد
نشد زان بيقراريهاى من خاطر نشان تو
که تمکين تو دل را از تپيدن باز مى دارد
نمى سازد به خود مشغول دنيا اهل بينش را
که وحشت آهوان را از چريدن باز مى دارد
حجاب سهل بسيارست ارباب بصيرت را
نظر را برگ کاهى از پريدن باز مى دارد
ره هموار پيش دوربينان اين خطر دارد
که رهرو را زپيش پاى ديدن باز مى دارد
زپيريها همين افسوس دل را مى گزد صائب
که بى دندانيم از لب گزيدن باز مى دارد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید