شماره ٥١٧: نظربازى که چشم پرخمارى در نظر دارد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
نظربازى که چشم پرخمارى در نظر دارد
هميشه مستى دنباله دارى در نظر دارد
تو اى خضر از زلال زندگى بردار کام خود
که اين لب تشنه لعل آبدارى در نظر دارد
مشو در پرده شرم از فريب چشم او غافل
که شهباز از نظر بستن شکارى در نظر دارد
زخال عيب از ان ساده است روى گل درين گلشن
که از هر شبنمى آيينه دارى در نظر دارد
زحرف توتيا و سرمه گردد آب در چشمش
کسى کز رهگذار او غبارى در نظر دارد
نمى لرزد به نقد جان شيرين دل چو فرهادش
کسى کز کارفرما مزد کارى در نظر دارد
درين ميدان جانبازان نماند بر زمين گردى
که دايم جلوه گلگون سوارى در نظر دارد
به قصد سينه دراى نفس را راست مى سازد
زدريا موجه ما گر کنارى در نظر دارد
ندارم هيچ جا آرام از ان سرو سبک جولان
خوشا قمرى که سرو پايدارى در نظر دارد
غبار پيکرش چون گردباد از پاى ننشيند
سبک مغزى که اوج اعتبارى در نظر دارد
مرا در چار موسم هست گل پيش نظر صائب
اگر ده روز بلبل گلعذارى در نظر دارد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید