شماره ٥٠٤: کجا رخسار او تاب نگاه آشنا دارد؟

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
کجا رخسار او تاب نگاه آشنا دارد؟
که آن گل خار در پيراهن از نشو و نما دارد
يکى صد شد فروغ آن لب لعل از غبار خط
که از گرد يتيمى چهره گوهر صفا دارد
به تيرى اى کمان ابرو نشان کن استخوانم را
که از هر گوشه اى در چاشنى چندين هما دارد
مجو روى دل از آيينه رويان با تهيدستى
که از شبنم گل اين باغ چشم رونما دارد
از ان روزى که چون گل ديد آن چاک گريبان را
زبوى پيرهن در پيرهن اخگر صبا دارد
پشيمانى به گرد خاطرش هرگز نمى گردد
چنين سنگين دلى دوران کم فرصت کجا دارد؟
تبسم مى کنى در روزگار خط، نمى دانى
که اين شام سيه صبح قيامت در قفا دارد
مشو غافل زدوران خط پا در رکاب او
که آن ريحان سيراب از گل آتش زير پا دارد
به فکر ما فراموشان پا در گل کجا افتد؟
که در هر گوشه اى چشم تو چندين آشنا دارد
مکن در راه او انديشه از تاريکى سودا
که از هر لاله اى مجنون چراغى زير پا دارد
سيه چشمى که در آيينه از تمکين نمى بيند
غم نوميدى و محرومى صائب کجا دارد؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید