شماره ٤٤٤: عمل چون خالص افتد دل از ان پرنور مى گردد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
عمل چون خالص افتد دل از ان پرنور مى گردد
صفاى شهد شمع خانه زنبور مى گردد
به عمر جاودان دل ره نبرد از زلف او بيرون
ره خوابيده حيرت زرفتن دور مى گردد
چنان کز صبح گردد اختر صبح از نظر پنهان
زشکر خنده راز آن دهان مستور مى گردد
زروى پرده سوز يار در سر آتشى دارم
که از سرگرمى من دار نخل طور مى گردد
ز آه آتشين من نشد نرم آن کمان ابرو
چه حرف است اين که از آتش کمان کم زور مى گردد؟
مباش اى شاخ گل در بر گريز از دوستان ايمن
که شبنم چون ورق برگشت چشم شور مى گردد
مشو غافل بر همن از دل صورت پرست من
کز اين يک مشت گل بتخانه ها معمور مى گردد
شکستى هست در طالع سبک مغزان نخوت را
سر فغفور آخر کاسه فغفور مى گردد
قناعت پيشگان را مى رساند آسمان روزى
زخرمن آنچه مى ماند نصيب مور مى گردد
بهشتى از خيال روى ليلى در نظر دارم
که بر من دامن صحرا کنار حور مى گردد
نمک در چشم شيران مى زند گرد غزالانش
بيابانى که از مجنون من پرشور مى گردد
نخواهد ماند صائب دانه اى از خرمن هستى
اگر گردون سنگين دل به اين دستور مى گردد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید