شماره ٤٣١: سيه مست غرور از گفتگو هشيار کى گردد؟

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
سيه مست غرور از گفتگو هشيار کى گردد؟
ره خوابيده از آواز پا بيدار کى گردد؟
به آب زر نوشتن شعر بد نيکو نمى گردد
حجاب پوچ مغزى طره زر تار کى گردد؟
کف بى مغز نتواند بلنگر کرد دريا را
سر آشفتگان پوشيده از دستار کى گردد؟
نگردد بار بر دل کوه غم آزاد مردان را
خمش از خنده کبک مست در کهسار کى گردد؟
من ديوانه را سنگ ملامت شد پر و بالى
نگردد سيل تا سنگين سبکرفتار کى گردد؟
نشويد باده از دل گرد کلفت دردمندان را
به تردستى رخ آيينه بى زنگار کى گردد؟
زشورش نيست مانع عقده گرداب دريا را
خموشى عشق را مهر لب اظهار کى گردد؟
به قيد بندگى آزاده چون راضى کند خود را؟
دل يوسف خنک از گرمى بازار کى گردد؟
نمى انديشد از زخم زبان هر کس که مجنون شد
به خار و خس مقيد سيل بى زنهار کى گردد؟
زتدبير خرد عشق قوى بازو نينديشد
زره سد ره اين تيغ لنگردار کى گردد؟
در جنت به روى من عبث وا مى کند رضوان
زکوثر کم خمار تشنه ديدار کى گردد؟
نمى گردد صف مژگان نگاه شوخ را مانع
حجاب بوى گل خار سر ديوار کى گردد؟
نگردد معنى بيگانه با لفظ آشنا صائب
به افسون رام عاشق آن پرى رخسار کى گردد؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید