شماره ٤٢٢: نمى بندد کمر هر کس کز او زنار برگردد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
نمى بندد کمر هر کس کز او زنار برگردد
مباد آن روز کز من روى زلف يار بر گردد
زجان سيرست هر کس مى نهد انگشت بر حرفم
به گرد راه گردد بخت چون از مار برگردد
در آن کشور که جنس من فشاند گرد راه از خود
غبارآلود خجلت يوسف از بازار برگردد
مرا بيمارداريهاى چشمى ناتوان دارد
مسيحا از سر بالين من بيمار برگردد
بهل از من سپهر نيلگون آزرده دل باشد
چه زين خوشتر که از آيينه ام زنگار برگردد؟
محبت رشته شيرازه است اوراق خوبى را
بريزد گل اگر يک بلبل از گلزار برگردد
نگه چون پرتو خورشيد در چشم آب گرداند
چو از نظاره آن آتشين رخسار برگردد
دورويه تيغ زد چندان که مهر عالم افروزش
برات خط نشد زان صفحه رخسار برگردد
اگر گل صائب آب روى خود در پاى او ريزد
محال است اين که از خاصيت خود خار برگردد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید