شماره ٣٢٩: ديده روشن از فروغ آشنايى مى شود

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
ديده روشن از فروغ آشنايى مى شود
رزق چشم است آنچه صرف روشنايى مى شود
هر که خاک نيستى در چشم خود بينى نريخت
گرچه در خلوت کند طاعت ريايى مى شود
نقش شيرين بست راه گفتگو بر کوهکن
سخت رويى سد راه آشنايى مى شود
رشته پيوند ياران را بريدن سهل نيست
چهره برگ خزان زرد از جدايى مى شود
اين گشايشها که در بيگانگى من ديده ام
حيف از اوقاتى که صرف آشنايى مى شود
مى خورندش مردم کوتاه بين آخر به چشم
هر که چون مه فربه از نور گدايى مى شود
ناخن تدبير بيجا خون خود را مى خورد
عقده دل، باز از بى دست و پايى مى شود
هر سرايى را چراغى هست صائب در جهان
خانه دل روشن از نور خدايى مى شود



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید