شماره ٣١٥: سينه ام از درد و داغ عشق روشن مى شود

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
سينه ام از درد و داغ عشق روشن مى شود
آنچه زنگ ديگران، آيينه من مى شود
کى حذر از انجم و افلاک دارد مرد عشق؟
بر تن مرغ همايون دام جوشن مى شود
هر که را از پا درآوردم به تيغ انتقام
در بيابان طلب سنگ ره من مى شود
در حقيقت مرگ خصم آيينه دار عبرت است
غافل است آن کس که شاد از مرگ دشمن مى شود
نيست غم خورشيد را از خصمى تردامنان
در چراغ سينه صافان آب روغن مى شود
داغ ما را سوده الماس آب و رنگ داد
زين جواهر سرمه چشم کور روشن مى شود
(شعله سرگرميى با خود اگر آورده اى
رو به هر خارى که آرى نخل ايمن مى شود)
گر چنين کلک تو صائب نغمه پردازى کند
عالمى از فکر رنگين تو گلشن مى شود



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید