شماره ٢٨٥: خانه اى کز نور حسن او مصفا مى شود

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
خانه اى کز نور حسن او مصفا مى شود
حلقه بيرون در محو تماشا مى شود
هر طلسمى را به نام باددستى بسته اند
چشم يعقوب از نسيم پيرهن وا مى شود
شرط قطع وادى هستى مجرد گشتن است
زور مى آرد به ره رهرو چو تنها مى شود
مى زند غيرت نمک بر ديده خونبار من
در سر هرکس که شور عشق پيدا مى شود
چون نگرداند رخ از تيغ شهادت مرده دل؟
زشت با آيينه چون شد چهره، رسوا مى شود
خودنمايى کار ما را در گره انداخته است
قطره چون برداشت دست از خويش دريا مى شود
صد تماشا هست در پوشيدن چشم از جهان
واى بر چشمى که غافل زين تماشا مى شود
مى زند خود را به ساحل، بازمى گردد به بحر
از محيط عشق هر موجى که پيدا مى شود
مى فتد در رشته جان صد گره از پيچ وتاب
صائب از زلف سخن تا يک گره وا مى شود



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید