شماره ١٧٧: کو نواسنجى که در مغز جهان شور افکند؟

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
کو نواسنجى که در مغز جهان شور افکند؟
پنبه مغز از سر ميناى ما دور افکند
گردش پرگار گردون گردد از مرکز تمام
نيست نقصى گر سليمان سايه بر مور افکند
خاطر معشوق شوراندن نه کار عاشق است
ورنه طوطى مى تواند در شکر شور افکند
راهرو را لنگر آرام در منزل خوش است
خواب خود را دوربين با خلوت گور افکند
غافل از آه ضعيفان با زبردستى مشو
کاين نسيم سهل، تاج از فرق فغفور افکند
تيره بختى شعله ادراک را سازد خموش
از زبان اين شمع را شبهاى ديجور افکند
از کشاکش خانه اش هرگز نمى گردد تهى
چون کمان هر کس که کار خويش با زور افکند
ديدن سيمين بران سازد مرا بى اختيار
لرزه بر پروانه من شمع کافور افکند
با دل آزاران مدارا کن که هيچ از شان شهد
کم نگردد گر سپر در پيش زنبور افکند
از تأمل مى توان دريافت صائب عيب خويش
واى بر آن کس که اين آيينه را دور افکند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید