شماره ١١٢: هر که بال و پر چو سرو از همت والا کند

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
هر که بال و پر چو سرو از همت والا کند
سير با استادگى در عالم بالا کند
از دل پرخون بود در گريه چشم من دلير
دخل دريا ابر را در خرج بى پروا کند
کار چون افتاد شيرين، کارفرما مى شود
تيشه فرهاد ممکن نيست سر بالا کند
درفشاندن گر کند تقصير از دون همتى است
هر که احسان همچو ابر از کيسه دريا کند
منع دلهاى دونيم از ناله کردن مشکل است
شق زبان خامه لب بسته را گويا کند
مى کند ياد گرانجانان سبک چون برگ کاه
قاف اگر گاهى گرانى بر دل عنقا کند
مى تواند کرد بر گردن فرازان سرورى
هر که در هنگام ريزش خنده چون مينا کند
نيست عيب خويش ديدن کار هر ناديده اى
سرمه توفيق تا چشم که را بينا کند
اين دم گرمى که من از چرب نرمى ديده ام
نخل مومين مى تواند ريشه در خارا کند
شهر زندان مى شود صائب به چشم وحشتم
گردبادى چون نفس را راست در صحرا کند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید