شماره ١٠: بيشتر دست سبکباران به منزل مى رسد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
بيشتر دست سبکباران به منزل مى رسد
کف به اندک سعيى از دريا به ساحل مى رسد
تا نظر بر غير داري، دورى از درگاه حق
پى چو گم شد راهرو اينجا به منزل مى رسد
بى پروبالى است در راه طريقت بال و پر
کشتى بى بادبان اينجا به ساحل مى رسد
نيست از دنيا خبر از خويش بيرون رفته را
کى به اين ديوانه آواز سلاسل مى رسد؟
ناله من دور گرد محفل قرب است و بس
ورنه آواز جرس گاهى به محمل مى رسد
شد گوارا مرگ تلخ از ناگواريهاى دهر
حق پرستان را مدد دايم ز باطل مى رسد
شوخى ليلى گذشته است از بيابان طلب
تا غبار هستى مجنون به محمل مى رسد
غفلت ما کار بر ابليس آسان کرده است
صيدبندان را مدد از صيد غافل مى رسد
خون مرغان چمن را بيغمى افسرده است
نغمه اى گاهى به گوش از مرغ بسمل مى رسد
خون صيد لاغر ما قابل اقبال نيست
خونبهايى هست اگر ما را، به قاتل مى رسد
گر چنين آرند بر زلفش گرفتاران هجوم
رشته اى چون سبحه از زلفش به صددل مى رسد
گرچه ما را طالع بزم شراب يار نيست
از برون بوى کباب ما به محفل مى رسد
بر سر چاه زنخدان ماه کنعان مرا
کاروان تازه اى هر دم ز بابل مى رسد
صيد فربه مى شود نازک خيالان را نصيب
روزى ماه نو از خورشيد کامل مى رسد
بيش مى خواهد ز قسمت، ورنه از خوان نصيب
آنچه در کارست بى زحمت به سايل مى رسد
هر که را آزادگى صائب ولى نعمت شود
چون صنوبر با تهيدستى به صد دل مى رسد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید