غزل شماره ۸۲۴

غزلستان :: عطار نیشابوری :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
هر شبم سرمست در کوى افکنى
وز بر خويشم به هر سوى افکنى
در خم چوگان خويشم هر زمان
خسته و سرگشته چون گوى افکنى
گر بريزم پيش رويت اشک زار
همچو اشکم باز بر روى افکنى
چون همه تيرى بيندازى تمام
پس کمان کين به بازوى افکنى
بوى گل اندر دماغ جان ما
زان سر زلف سمن بوى افکنى
گر سخن گويم ز چين زلف تو
از سر کين چين در ابروى افکنى
ور کشد مويى دل از زلف تو سر
حلق را در حلقه موى افکنى
هر شبى عطار را تا وقت صبح
عاشقى ديوانه در روى افکنى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید