غزل شماره ۶۷۰

غزلستان :: عطار نیشابوری :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
بار ديگر روى زيبايى ببين
عقل و جان را تازه سودايى ببين
از غم آن پيچ زلف بيقرار
زاهدان را ناشکيبائى ببين
در جمالش هر که را آن چشم هست
تا ابد در خود تمنايى ببين
در ميان اهل دل هر ساعتش
غارتى نو تازه غوغايى ببين
عاشقان را نقد عشق او نگر
فارغ از امروز و فردايى ببين
بر سر ميدان رسوايى عشق
عالمى را همچو شيدايى ببين
در بيابان هاى بى پايان او
هر زمانى شيب و بالايى ببين
گر نديدى دل به زير بار عشق
شبنمى در زير دريايى ببين
گاه جان را در تک و پويى نگر
گاه دل را در تمنايى ببين
تا که سوداى وصالش مى پزم
بر منش هر لحظه صفرايى ببين
گفتمش جانا دل عطار کو
گفت خود گم کرده اى جايى ببين



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید