غزل شماره ۶۵۵

غزلستان :: عطار نیشابوری :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
خيز و از مى آتشى در ما فکن
نعره مستانه در بالا فکن
چون نظيرت نيست در دريا کسى
خويش را خوش در بن دريا فکن
خون رز بر چهره گل نوش کن
پس ز راه ديده بر صحرا فکن
تا کيم خارى نهى مى خور چو گل
ديده بر روى گل رعنا فکن
چون هزار آوا نمى خفتد ز عشق
خرقه جان بر هزار آوا فکن
گر تو را مستى و عشق بلبل است
شب مخسب و شورشى در ما فکن
شير گيران جمله غوغا کرده اند
خويش را در پيش سر غوغا فکن
عمر امشب رفت اگر دستيت هست
عمر مستان را پى فردا فکن
تا کى اى عطار از خارا دلى
شيشه مى خواه و بر خارا فکن



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید