غزل شماره ۶۳۷

غزلستان :: عطار نیشابوری :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
اى به روى تو عالمى نگران
نيست عشق تو کار بى خبران
بى نظيرى چو عقل و بى همتا
ناگزيرى چو جان و ناگذران
گوهرى را که کس نداند قدر
کى بدانند قدر مختصران
مرد عشق تو هم تويى که تويى
دايما در جمال خود نگران
چون دويى راه نيست در ره تو
جز يکى نيست ديده ديده وران
پرده بردار و بيش ازين آخر
پرده عاشقان خود مدران
هرچه صد سال گرد آوردند
با تو در باختند پاک بران
پاک بازان چو مانده اند از تو
پس چه سنجند هيچ اين دگران
دل عطار مرغ دانه توست
باشه در مرغ خويشتن مپران



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید