غزل شماره ۶۰۶

غزلستان :: عطار نیشابوری :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
چه مقصود ار چه بسيارى دويديم
که از مقصود خود بويى نديديم
بسى زارى و دلتنگى نموديم
بسى خوارى و بى برگى کشيديم
بسى در گفتگوى دوست بوديم
بسى در جستجويش ره بريديم
گهى سجاده و محراب جستيم
گهى رندى و قلاشى گزيديم
به هر ره کان کسى گيرد گرفتيم
به هر پر کان کسى پرد پريديم
چو عشق او جهان بفروخت بر ما
به جان و دل غم عشقش خريديم
مگر معشوق ما با ماست زيرا
ز نور حضرت او ناپديديم
به دست ما به جز باد هوا نيست
که چون بادى به عالم بر وزيديم
درين حيرت همى بوديم عمرى
درين محنت به خون بر مى تپيديم
کنون رفتيم و عمر ما به سر شد
کنون اين ره به پايان آوريديم
دريغا کز سگ کويش نشانى
نديديم ار چه بسيارى دويديم
بسى بر بوى او بوديم و بويى
به ما نرسيد و ما از غم رسيديم
چو مقصودى نبود از هرچه گفتيم
ميان خاک تاريک آرميديم
کنون عطار را بدرود کرديم
کنون اميد ازين عالم بريديم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید