غزل شماره ۵۸۵

غزلستان :: عطار نیشابوری :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
ما هرچه آن ماست ز ره بر گرفته ايم
با پير خويش راه قلندر گرفته ايم
در راه حق چو محرم ايمان نبوده ايم
ايمان خود به تازگى از سر گرفته ايم
چون اصل کار ما همه روى و ريا نمود
يکباره ترک کار مزور گرفته ايم
از هر دو کون گوشه ديرى گزيده ايم
زنار چار کرده به بر در گرفته ايم
اندر قمارخانه چو رندان نشسته ايم
وز طيلسان و خرقه قلم برگرفته ايم
زان چشمه حيات که در کوى دوست بود
تا روز حشر ملک سکندر گرفته ايم
برتر ز هست و نيست قدم در نهاده ايم
بيرون ز کفر و دين ره ديگر گرفته ايم
بر روى دوست ساغر و دست از ميان برون
از دست دوست باده به ساغر گرفته ايم
عطار تا بيان مقامات عشق کرد
از لفظ او دو کون به گوهر گرفته ايم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید