غزل شماره ۴۷۵

غزلستان :: عطار نیشابوری :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
نه از وصل تو نشان مى يابم
نه ز هجر تو امان مى يابم
دشنه هجر توام کشت از آنک
تشنه وصل تو جان مى يابم
از ميان تو چو مويى شده ام
که تورا موى ميان مى يابم
به يقين از دهن پرشکرت
اثرى هم به گمان مى يابم
بر رخت تا به نگويى سخنى
مى ندانم که دهان مى يابم
در صفات لبت از غايت عجز
عقل را کند زبان مى يابم
دل و جان بر چو لبت آن دارد
کين همه لايق آن مى يابم
زان به روى تو جهان روشن شد
که تورا شمع جهان مى يابم
آنچه از خلق نهان مى جستم
در جمال تو عيان مى يابم
بى تو عطار جگر سوخته را
نتوان گفت چه سان مى يابم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید