غزل شماره ۴۴۶

غزلستان :: عطار نیشابوری :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
اى لب تو نگين خاتم عشق
روى تو آفتاب عالم عشق
تو ز عشاق فارغ و شب و روز
کار عشاق بى تو ماتم عشق
نتوان خورد بى تو آبى خوش
که حرام است بى تو جز غم عشق
تا ابد ختم کرد چهره تو
سلطنت در جهان خرم عشق
در صف دلبران به سرتيزى
سر هر مژه تو رستم عشق
جان من چون به عشق تو زنده است
نيست ممکن گرفتنم کم عشق
نتواند نمود صد دم صور
رستخيزى چنان که يک دم عشق
پادشاهان کون دربانند
در سراپرده معظم عشق
صد هزاران هزار قرن گذشت
کس نيامد هنوز محرم عشق
در دو عالم نشد مسلم کس
آنچه هر دم شود مسلم عشق
سرنگون شد اساس محکم عقل
در کمال اساس محکم عشق
جان آن را که زخم عشق رسيد
خستگى بيش شد ز مرهم عشق
دل عطار چون گل نوروز
تازگى مى دهد ز شبنم عشق



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید