غزل شماره ۱۴۴

غزلستان :: عطار نیشابوری :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
اى آفتاب سرکش يک ذره خاک پايت
آب حيات رشحى از جام جانفزايت
هم خواجه تاش گردون دل بر وفا غلامت
هم پادشاه گيتى جان بر ميان گدايت
هم چرخ خرقه پوشى در خانقاه عشقت
هم جبرئيل مرغى در دام دل ربايت
در سر گرفته عالم انديشه وصالت
در چشم کرده کوثر خاک در سرايت
کوثر که آب حيوان يک شبنم است از وى
دربسته تا به جان دل در لعل دلگشايت
سرى که هر دو عالم يک ذره مى نيابند
جاويد کف گرفته جام جهان نمايت
نوباوه جمالت ماه نو است و هر مه
بنهد کله ز خجلت در دامن قبايت
تو ابرش نکويى مى تازى و مه و مهر
چون سايه در رکابت چون ذره در هوايت
تا بوى مشک زلفت پر مشک کرد جانم
عطار مشک ريزم از زلف مشک سايت



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید