غزل شماره ۸۴

غزلستان :: عطار نیشابوری :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
تا عشق تودر ميان جان است
جان بر همه چيز کامران است
يارب چه کسى که در دو عالم
کس قيمت عشق تو ندانست
عشقت به همه جهان دريغ است
زان است که از جهان نهان است
اندوه تو کوه بى قرار است
سوداى تو بحر بى کران است
شادى دل کسى که دايم
با درد غم تو شادمان است
با تو نفسى نشسته بودم
ديرى است کم آرزوى آن است
گر دست دهد دمى وصالت
پيش از اجل آرزوى آن است
جانا چو تو از جهان فزونى
خود جان ز چه بسته جهان است
بى صبر و قرار جان عطار
بر بوى وصال جاودان است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید