غزل شماره ۴۱

غزلستان :: عطار نیشابوری :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
قبله ذرات عالم روى توست
کعبه اولاد آدم کوى توست
ميل خلق هر دو عالم تا ابد
گر شناسند و اگر نى سوى توست
چون به جز تو دوست نتوان داشتن
دوستى ديگران بر بوى توست
هر پريشانى که در هر دو جهان
هست و خواهد بود از يک موى توست
هر کجا در هر دو عالم فتنه اى است
ترکتاز طره هندوى توست
پهلوانان درت بس بى دلند
دل ندارد هر که در پهلوى توست
نيست پنهان آنکه از من دل ربود
هست همچون آفتاب آن روى توست
عقل چون طفل ره عشق تو بود
شيرخوار از لعل پر لؤلؤى توست
تيربارانى که چشمت مى کند
بر دلم پيوسته از ابروى توست
گفتم ابرويت اگر طاقم فکند
اين گناه نرگس جادوى توست
گفتم اى عاقل برو چون تير راست
کين کمان هرگز نه بر بازوى توست
اين همه عطار دور از روى تو
درد از آن دارد که بى داروى توست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید