شماره ٧٨٤: اى چراغ ديده جان روى تو

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
اى چراغ ديده جان روى تو
حلقه سوداى دل گيسوى تو
صد شکن بر زنگبار انداخته
سنبل زنگى وش هندوى تو
مهره با هاروت بابل باخته
نرگس افسونگر جادوى تو
شير گيران پلنگ پيلتن
صيد روبه بازى آهوى تو
طره ات نعلم بر آتش تافتست
زان شدم شوريده دور از روى تو
شادى آن هندوى ميمون که او
مى تواند گشت همزانوى تو
از پريشان حالى و آشفتگى
در گمانم اين منم يا موى تو
هر که را با مى پرستان سرخوشست
خوش بود پيوسته چون ابروى تو
از سرشکم پاى در گل مى رود
ورنه بيرون رفتمى از کوى تو
آنکه دل در بند يکتائيت بست
کى گشادى يابد از پهلوى تو
ز ا برويش خواجو بيک پى گوشه گير
کان کمان بيشست از بازوى تو



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید