شماره ٧٥٥: بلبل خوش سراى شد مطرب مجلس چمن

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
بلبل خوش سراى شد مطرب مجلس چمن
مطربه سراى شد بلبل باغ انجمن
خادم عيشخانه کو تا بکشد چراغ را
زانکه زبانه مى زند شمع زمردين لگن
ساقى دلنواز گو داد صبوحيان بده
مطرب نغمه ساز گو راه معاشران بزن
هر سحرى که نسترن پرده ز رخ برافکند
باد صبا ببوى گل رو بچمن نهد چو من
نيست مرا بجز بدن يک سر موى در ميان
نيست ترا بجز ميان يک سر موى بر بدن
اى چو تن منت ميان بلکه در آن ميان گمان
وى چو دل منت دهان بلکه در آن دهان سخن
هيچ نديد هر که او هيچ نديد از آن ميان
هيچ نگفت هر که او هيچ نگفت از آن دهن
روز جزا چو از لحد بر عرصاتم آورند
خون جگر فرو چکد گر بفشاريم کفن
مرغ ببوى نسترن واله و مست مى شود
خواجو از آنکه سنبلش بوى دهد بنسترن



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید