شماره ٧١١: دلداده ايم وز پى دلدار مى رويم

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
دلداده ايم وز پى دلدار مى رويم
با خون ديده و دل افکار مى رويم
ياران به همتى مدد حال ما شويد
کز اين ديار بيدل و بى يار مى رويم
ما را بحال خود بگذاريد و بگذريد
کز جور يار و غصه اغيار مى رويم
گو پير خانقاه بدان حال ما که ما
از خانقه به خانه خمار مى رويم
منصور وار اگر زان الحق زديم دم
ايندم نگر که چون بسردار مى رويم
تا چشم مى پرست تو بيمار خفته است
هر لحظه ئى به پرسش بيمار مى رويم
آزار مى نمائى و بيزار مى شوى
درياب کز بر تو به آزار مى رويم
نى زر بدست مانده و نى زور در بدن
زارى کنان ز خاک درت زار مى رويم
با چشم در نثار باردوى ايلخان
مشنو که بهر اجرى و ادرار مى رويم
گفتى که هست چاره بيچارگان سفر
چون چاره رفتنست بناچار مى رويم
خواجو چو يار وعده ديدار داده است
ما بر اميد وعده ديدار مى رويم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید