شماره ٧٠٢: داريم دلى پر غم و غمخوار نداريم

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
داريم دلى پر غم و غمخوار نداريم
وز مستى و بى خويشتنى عار نداريم
ما را نه ز دين آر بشارت نه ز دينار
کانديشه ز دين و غم دينار نداريم
تا منزل ما کوى خرابات مغان شد
خلوت بجز از خانه خمار نداريم
بيدار بسر بردن و تا روز نخفتن
سودى نکند چون دل بيدار نداريم
بازارى از آنيم که با ناله و زارى
داريم سرى و سر بازار نداريم
از ما سخن يار چه پرسيد که يکدم
بى يار نئيم و خبر از يار نداريم
ما را بجز از آه سحر همنفسى نيست
زيرا که جز او محرم اسرار نداريم
در دل بجز آزار نداريم وليکن
مرهم بجز از يار دلازار نداريم
باز آى که بى روى تو اى يار سمن بوى
برگ سمن و خاطر گلزار نداريم
آزردن و بيزار شدن شرط خرد نيست
بيزار مشو چون ز تو آزار نداريم
با هيچکس انکار نداريم چو خواجو
ز آنروى که با هيچکسى کار نداريم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید