شماره ٦٨٦: کشتى ما کو که ما زورق درآب افکنده ايم

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
کشتى ما کو که ما زورق درآب افکنده ايم
در خرابات مغان خود را خراب افکنده ايم
جام مى را مطلع خورشيد تابان کرده ايم
وز حرارت تاب دل در آفتاب افکنده ايم
با جوانان بر در ميخانه مست افتاده ايم
وز فغان پير مغان را در عذاب افکنده ايم
شاهد ميخوارگان گو روى بنماى از نقاب
کاين زمان از روى کار خود نقاب افکنده ايم
محتسب اسب فضيحت بر سرما گو مران
گر برندى در جهان خر در خلاف افکنده ايم
آبروى ساغر از چشم قدح پيماى ماست
گر به بى آبى سپر بر روى آب افکنده ايم
ما که از جام محبت نيمه مست افتاده ايم
کى بهوش آئيم کافيون در شراب افکنده ايم
گوشه دل کرده ايم از بهر ميخواران کباب
ليکن از سوز دل آتش در کباب افکنده ايم
غم مخور خواجو که از غم خواب را بينى بخواب
زانکه ما چشم اميد از خورد و خواب افکنده ايم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید