شماره ٦٧٨: با لعل او ز جوهر جان در گذشته ايم

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
با لعل او ز جوهر جان در گذشته ايم
با قامتش ز سرو روان در گذشته ايم
پيرانه سر به عشق جوانان شديم فاش
وز عقل پير و بخت جوان در گذشته ايم
از ما مجوى شرح غم عشق را بيان
زيرا که ما ز شرح و بيان در گذشته ايم
چون موى گشته ايم وليکن گمان مبر
کز شاهدان موى ميان در گذشته ايم
در آتشيم بر لب آب روان وليک
از تاب تشنگى ز روان در گذشته ايم
از ما نشان مجوى و مبر نام ما که ما
از بيخودى ز نام و نشان در گذشته ايم
بر هر زمين که بى تو زمانى نشسته ايم
صد باره از زمين و زمان در گذشته ايم
خواجو اگر چنانکه جهانيست از علو
زو در گذر که ما ز جهان در گذشته ايم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید