شماره ٦٤٠: مى گذشتى و من از دور نظر مى کردم

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
مى گذشتى و من از دور نظر مى کردم
خاک پايت همه برتارک سر مى کردم
خرقه ابر بخونابه فرو مى بردم
دامن کوه پر از لعل و گهر مى کردم
چون بجز ماه نديدم که برويت مانست
نسبت روى تو زانرو بقمر مى کردم
تا مگر با تو بزر وصل مهيا گردد
مس رخسار ز سوداى تو زر مى کردم
هرنفس کز دهن تنگ تو مى کردم ياد
ملک هستى ز دل تنگ بدر مى کردم
دهن غنچه سيراب چو خندان مى شد
ياد آن پسته چون تنگ شکر مى کردم
چهره باغ بخونابه فرو مى شستم
دهن چشمه پر از لؤلؤى تر مى کردم
چون بياد لب ميگون تو مى خورد شراب
جام خواجو همه پرخون جگر مى کردم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید