شماره ٦٠٦: هرگه که ز خرگه بچمن بار دهد گل

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
هرگه که ز خرگه بچمن بار دهد گل
نرگس نکند خواب خوش از غلغل بلبل
اى خادم ياقوت لب لعل تو لؤلؤ
وى هندوى ريحان خط سبز تو سنبل
تا کى کند آن غمزه عاشق کش معلول
در کار دل ريش من خسته تعلل
گر نرگس مستت نکند ترک تعدى
چندين چه کند زلف دراز تو تطاول
شرح شکن زلف تو بابيست مطول
کوتاه کنم تا نکشد سر به تسلسل
آن صورت آراسته را بيش مياراى
کانجا که جمالست چه حاجت بتجمل
محمل مبر از منزل احباب که ما را
يکدم نبود بار فراق تو تحمل
المغرم يستغرق فى البحر غريقا
واللائم کالنائم فى الساحل يغفل
هر لحظه که خاموش شود ماه مغنى
از مرغ صراحى شنوم نعره که قل قل
اى آنکه جمال از رخ زيباى تو جزويست
غمهاى جهان جزو غم عشق تو شد کل
بر باد هوا باده مپيماى که خواجو
از مل نشود بى خبر الا بتامل



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید