شماره ٤٩٠: چو هست قرب حقيقى چه غم ز بعد مزار

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
چو هست قرب حقيقى چه غم ز بعد مزار
نظر بقربت يارست نى بقرب ديار
چو زائران حرم را وصال روحانيست
تفاوتى نکند از دنو و بعد مزار
رسيد عمر بپايان و داستان فراق
ز حد گذشت و بپايان نمى رسد طومار
بباغ بلبل خوش نغمه سحر خوان بين
که روز و شب سبق عشق مى کند تکرار
بيا که حلقه نشينان بزمگاه الست
زدند بر در دل حلقه در خمار
بکش جفاى رقيب ار حبيب مى خواهى
کنار گل نبرى گر کنى کناره ز خار
چه هجر و وصل مساويست در حقيقت عشق
اگر ز هجر بسوزى بساز و وصل انگار
درست قلب من ار شد شکسته باکى نيست
بحکم آنکه روان مى رود درين بازار
بروى خوب وى آنکس نظر کند خواجو
که پشت بر دو جهان کرد و روى بر ديوار



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید