شماره ٤٨٦: ايا صبا گرت افتد بکوى دوست گذار

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
ايا صبا گرت افتد بکوى دوست گذار
نيازمندى من عرضه ده بحضرت يار
ببوس خاک درش وانگه ار مجال بود
سلام من برسان و پيام من بگزار
بگو که ايمه نامهربان مهر گسل
نگار لاله رخ سرو قد سيم عذار
دل شکسته که در زلف سرکشت بستم
بيادگار من خسته دل نگه مى دار
مرا زمانه ز بى مهرى از تو دور افکند
زهى زمانه بد مهر و چرخ کژ رفتار
نبودمى نفسى بى نواى نغمه زير
کنون بزارى زارم قرين ناله زار
نه همدمى که برآرم دمى مگر ناله
نه محرمى که بگويم غمت مگر ديوار
شبى که روز کنم بيتو از پريشانى
شود چو زلف سياه تو روز من شب تار
فراق نامه خواجو کسى که برخواند
بآب ديده بشويد سياهى از طومار



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید